9 ـ تکرار مطالب. تکرار در قرآن کریم از آن روست که قرآن کتاب نور و هدایت است و در مقام هدایت لازم است مطلب واحد در هر مناسبت با زبانی خاص ادا شود تا ویژگی موعظه داشته باشد، بر خلاف کتب علمی که هر مطلب تنها در یک جا بیان میشود و تکرار آن سودمند نیست. سرّ لزوم تکرار در کتاب هدایت آن است که شیطان و نفس اماره که عامل ضلالت و عذابند، پیوسته به اضلال آدمی مشغولند و کار آنها گرچه گاهی کم میشود، لیکن ترک نمیشود؛ از این رو تکرار ارشاد و هدایت نیز ضروری است.
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 51]
8 ـ بیان مصداق و پرهیز از کلّیگویی. در کتب علمی متعارف نیست که در مقام تبیین یک حقیقت، مصادیق آن ذکر شود؛ مثلا ً در تعریف نیکی، نیکان معرفی شوند؛ اما قرآن کریم در آیات خود چنین شیوهای را اعمال کرده است؛ مثلا ً، در تبیین بِرّ و نیکی میفرماید: (لیس البرّ أن تولّوا وجوهکم قِبَل المشرق والمغرب ولکن البرّ من آمن بالله والیوم الآخر و...). مفسرانی که قرآن کریم را همانند کتب علمی پنداشتهاند، در این گونه موارد در پی یافتن محذوف یا توجیهات دیگری هستند تا اسلوب بیانی قرآن را با شیوههای متداول در کتب علمی هماهنگ بیابند؛ غافل از این که قرآن کریم یک کتاب علمی محض نیست و از روشهای متعارف کتب علمی بشری پیروی نمیکند. از این رو گاهی به جای وصف، موصوف را بیان میکند و این از روشهای کلیدی قرآن است.
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 50]
7 ـ یکی از اساسیترین تفاوتهای قرآن کریم با کتب علمی بشریآن است که محور اصلی تعلیم در کتب بشری علومی است که دستیابی به آنها میسور است؛ اما مدار تعلیم در قرآن کریم علوم و معارفی است که انسانها بدون استمرار از نور وحی توان دستیابی به آن را ندارند: (کما أرسلنا فیکم رسولا ً منکم یتلوا علیکم آیاتنا ویزکیکم ویعلمکم الکتاب والحکمة ویعلّمکم ما لم تکونوا تعلمون)، (فاذکروا الله کما علّمکم ما لم تکونوا تعلمون).
گرچه انبیای الهی در علوم قابل دستیابی و مستقلات عقلی نیز استعداد بشر را شکوفا کردهاند: «یثیروا لهم دفائن العقول»، لیکن محور تعلیم آنان پرده برداشتن از غیب و نوآوری علمی و معرفتی برای بشر است.
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 49]
6 ـ گزینش صحنههای درسآموز تاریخی در تبیین قصهها.
قرآن کریم کتاب تاریخ نیست تا وقایعنگارانه در هر قصه آنچه رخ داده است بنگارد، بلکه تنها به بیان بخشهایی میپردازد که با هدف آن (هدایت) هماهنگ باشد. سپس آن را به عنوان سنّت الهی (فلسفه تاریخ) بازگو میکند.
مثلا ً، نام حضرت موسای کلیم (علیهالسلام) بیش از صد بار در قرآن کریم آمده و قصّه آن حضرت در 28 سوره به طور گسترده تبیین شده است؛ اما بخشهایی که به تاریخ و قصّه محض باز میگردد، مانند ثبت تاریخ میلاد و وفات آن حضرت در قرآن نیامده، بلکه به نکات حسّاس و آموزنده داستان پرداخته است.
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 48]
5 ـ پیوند دادن مسائل جهانشناسی با خداشناسی.
یکی از مهمترین تفاوتهای قرآن کریم با کتب علمی این است که کتب علمی تنها به بررسی و تبیین سیر افقی اشیا و پدیدههای جهان میپردازد؛ مثلاً معدنشناس میگوید آنچه اکنون در دل زمین یا کوه به صورت معدن خاصی وجود دارد از میلیونها سال قبل چه تطوراتی را پشت سر گذاشته و پس از این نیز با گذشت میلیونها سال، چه تحولاتی را در پیش رو دارد؛ اما قرآن کریم که کتاب هدایت و نور است، نه کتاب علمی محض، سخن از سیر عمودی پدیدههای جهان و ارتباط آن از یک سو با مبدأ و از سوی دیگر با معاد دارد؛ یعنی از مبدأ فاعلی و مبدأ غایی سیر و تحول موجودات سخن میگوید
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 46]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ