6 ـ گزینش صحنههای درسآموز تاریخی در تبیین قصهها.
قرآن کریم کتاب تاریخ نیست تا وقایعنگارانه در هر قصه آنچه رخ داده است بنگارد، بلکه تنها به بیان بخشهایی میپردازد که با هدف آن (هدایت) هماهنگ باشد. سپس آن را به عنوان سنّت الهی (فلسفه تاریخ) بازگو میکند.
مثلا ً، نام حضرت موسای کلیم (علیهالسلام) بیش از صد بار در قرآن کریم آمده و قصّه آن حضرت در 28 سوره به طور گسترده تبیین شده است؛ اما بخشهایی که به تاریخ و قصّه محض باز میگردد، مانند ثبت تاریخ میلاد و وفات آن حضرت در قرآن نیامده، بلکه به نکات حسّاس و آموزنده داستان پرداخته است.
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 48]
5 ـ پیوند دادن مسائل جهانشناسی با خداشناسی.
یکی از مهمترین تفاوتهای قرآن کریم با کتب علمی این است که کتب علمی تنها به بررسی و تبیین سیر افقی اشیا و پدیدههای جهان میپردازد؛ مثلاً معدنشناس میگوید آنچه اکنون در دل زمین یا کوه به صورت معدن خاصی وجود دارد از میلیونها سال قبل چه تطوراتی را پشت سر گذاشته و پس از این نیز با گذشت میلیونها سال، چه تحولاتی را در پیش رو دارد؛ اما قرآن کریم که کتاب هدایت و نور است، نه کتاب علمی محض، سخن از سیر عمودی پدیدههای جهان و ارتباط آن از یک سو با مبدأ و از سوی دیگر با معاد دارد؛ یعنی از مبدأ فاعلی و مبدأ غایی سیر و تحول موجودات سخن میگوید
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 46]
4 ـ داوری قاطع نسبت به اقوال و آرایی که از دیگران نقل میکند.
قرآن کریم همانند برخی از کتب متداول، مجمع اقوال نیست تا آرای مختلف را نقل کند و بین آنها داوری نکند، بلکه نقلهای آن با داوری همراه است. از این رو، اگر مطلبی را نقل کند و سخنی در ابطال و ردّ آن نیاورد نشانه امضا و پذیرش آن است؛ چنانکه از فرزند صالح حضرت آدم (علیهالسلام) نقل میکند که معیار پذیرش عمل در نزد خدا تقواست: (قال إنّما یتقبّل الله من المتقین) و آن را ردّ نمیکند و از این رو در برخی روایات این جمله با عنوان «قول الله» نامیده شده است و در کتب فقهی نیز به عنوان قول الله مطرح است.
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 45]
قرآن کریم نمیتواند مانند کتب علمی تنها به تبیین مسائل علمی و جهانشناسانه بپردازد و یا مانند کتب اخلاقی تنها به اندرز بسنده کند یا همتای کتابهای فقهی و اصولی به ذکر احکام فرعی و مبانی آنها اکتفا کند و به طور کلی شیوههای رایج و معمول در کتب بشری را در پیش گیرد. این کتاب الهی در رسیدن به اهداف خود که با اهداف رسالت پیامبر جهانی، حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) متحد است، روشهای ویژهای را برگزیده است، که به برخی از آنها اشاره میشود:
1 ـ استفاده گسترده از تمثیل برای تنزّل دادن معارف سنگین و متعالی، که بحث آن گذشت.
2 ـ بهرهگیری از شیوه جدال احسن و پایه قرار دادن پیشفرضهای مقبولِ خصم، در احتجاج با کسانی که در برابر اصل دین یا خصوص قرآن سرسختی نشان میدهند.
3 ـ آمیختن «معارف و احکام» با «موعظه و اخلاق»، و «تعلیم کتاب و حکمت» با «تربیت و تزکیه نفوس» و پیوند زدن مسائل نظری با عملی و مسایل اجرایی با ضامن اجرای آن
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 44]
چون قرآن نسبت به تفهیم فرهنگ فطرت رسالت ویژه دارد، پس هیچ یک از داوریهای افراطیها یا تفریطیها درباره آن راست نیست؛ گروهی برای انحصار حجیّت در روایت و رویگردانی از قرآن، آن را بیزبان و اَبْکم پنداشتند و جز اَلْغاز و معمّاهای غیر مفهوم چیزی برای آن قائل نبودند، عدّهای زبان آن را رمز محض به معارف باطنی پنداشتند که غیر از اَوْحَدیِّ مرتاضْ اَحَدی به آن دسترسی ندارد و گروهی نیز به ابتذال گراییده، صِرف دانستن عربی را برای فهم قرآن کافی انگاشتند و افراد عادی را برای فهم معانی قرآن صالح پنداشتند و نیاز به علم تفسیر را انکار کردند؛ همه این اوهامِ منسوج، منسوخ است.
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 38]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ