ضرورت تفسیر قرآن از دو لحاظ است:
یکی آن که کتابِ عمیقِ علمی و وزینِ نظری قطعاً بدون تفسیر ادراک نمیشود (از جهت علمی)
و دیگر آن که کتابِ هدایت اگر پیامش این باشد که: (إنّ هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم ویبشر المؤمنین الذین یعملون الصالحات أنّ لهم أجراً کبیراً)، برای اهتدای جامعه بشری چارهای جز تبیین مفاهیم و تفسیر معانی آن نیست (از جهت عملی).
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 56]
10 ـ یکی از ظرافتهای ادبی و هنری در بیان قرآنی تغییر ناگهانی سیاق است؛ مثلا ً در جملهای که چندین کلمه با «اعراب رفع» آمده، در اثناء، کلمهای با «اعراب نصب» ذکر میشود تا خواننده را متوقف کرده، به تأمل وا دارد؛ مانند آیه (لکن الراسخون فی العلم منهم والمؤمنون یؤمنون بما أنزل إلیک وما أنزل من قبلک والمقیمین الصلاة والمؤتون الزکاة والمؤمنون بالله والیوم الآخر أولئک سنؤتیهم أجراً عظیماً)؛ زیرا در این آیه کریمه، پنج وصفْ یاد شده است که سیاق ادبی آنها مرفوع بودن آن اوصاف است؛ چنانکه دو وصف مقدّم (راسخون و مؤمنون) و دو وصف مؤخّر (مؤتون و مؤمنون) مرفوع است و در بین اوصاف مرفوع چهارگانه، یک وصف منصوب دیده میشود و آن وصف «مقیمین» است تا توجه متدبّران در قرآن و تالیان کتاب الهی را به اهمیت نماز که ستون دین است جلب کند؛ همان طور که در نوشتن تابلوها، برخی از کلمات مانند واژه «شهید» با رنگ سرخ نوشته میشود تا توجه بیننده را جلب کند. پس گاهی با تغییر اسلوب و تعویض سیاق، به ویژگی محتوایی لفظ توجه داده میشود.
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 52]
9 ـ تکرار مطالب. تکرار در قرآن کریم از آن روست که قرآن کتاب نور و هدایت است و در مقام هدایت لازم است مطلب واحد در هر مناسبت با زبانی خاص ادا شود تا ویژگی موعظه داشته باشد، بر خلاف کتب علمی که هر مطلب تنها در یک جا بیان میشود و تکرار آن سودمند نیست. سرّ لزوم تکرار در کتاب هدایت آن است که شیطان و نفس اماره که عامل ضلالت و عذابند، پیوسته به اضلال آدمی مشغولند و کار آنها گرچه گاهی کم میشود، لیکن ترک نمیشود؛ از این رو تکرار ارشاد و هدایت نیز ضروری است.
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 51]
8 ـ بیان مصداق و پرهیز از کلّیگویی. در کتب علمی متعارف نیست که در مقام تبیین یک حقیقت، مصادیق آن ذکر شود؛ مثلا ً در تعریف نیکی، نیکان معرفی شوند؛ اما قرآن کریم در آیات خود چنین شیوهای را اعمال کرده است؛ مثلا ً، در تبیین بِرّ و نیکی میفرماید: (لیس البرّ أن تولّوا وجوهکم قِبَل المشرق والمغرب ولکن البرّ من آمن بالله والیوم الآخر و...). مفسرانی که قرآن کریم را همانند کتب علمی پنداشتهاند، در این گونه موارد در پی یافتن محذوف یا توجیهات دیگری هستند تا اسلوب بیانی قرآن را با شیوههای متداول در کتب علمی هماهنگ بیابند؛ غافل از این که قرآن کریم یک کتاب علمی محض نیست و از روشهای متعارف کتب علمی بشری پیروی نمیکند. از این رو گاهی به جای وصف، موصوف را بیان میکند و این از روشهای کلیدی قرآن است.
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 50]
7 ـ یکی از اساسیترین تفاوتهای قرآن کریم با کتب علمی بشریآن است که محور اصلی تعلیم در کتب بشری علومی است که دستیابی به آنها میسور است؛ اما مدار تعلیم در قرآن کریم علوم و معارفی است که انسانها بدون استمرار از نور وحی توان دستیابی به آن را ندارند: (کما أرسلنا فیکم رسولا ً منکم یتلوا علیکم آیاتنا ویزکیکم ویعلمکم الکتاب والحکمة ویعلّمکم ما لم تکونوا تعلمون)، (فاذکروا الله کما علّمکم ما لم تکونوا تعلمون).
گرچه انبیای الهی در علوم قابل دستیابی و مستقلات عقلی نیز استعداد بشر را شکوفا کردهاند: «یثیروا لهم دفائن العقول»، لیکن محور تعلیم آنان پرده برداشتن از غیب و نوآوری علمی و معرفتی برای بشر است.
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 49]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ