4 ـ داوری قاطع نسبت به اقوال و آرایی که از دیگران نقل میکند.
قرآن کریم همانند برخی از کتب متداول، مجمع اقوال نیست تا آرای مختلف را نقل کند و بین آنها داوری نکند، بلکه نقلهای آن با داوری همراه است. از این رو، اگر مطلبی را نقل کند و سخنی در ابطال و ردّ آن نیاورد نشانه امضا و پذیرش آن است؛ چنانکه از فرزند صالح حضرت آدم (علیهالسلام) نقل میکند که معیار پذیرش عمل در نزد خدا تقواست: (قال إنّما یتقبّل الله من المتقین) و آن را ردّ نمیکند و از این رو در برخی روایات این جمله با عنوان «قول الله» نامیده شده است و در کتب فقهی نیز به عنوان قول الله مطرح است.
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 45]
قرآن کریم نمیتواند مانند کتب علمی تنها به تبیین مسائل علمی و جهانشناسانه بپردازد و یا مانند کتب اخلاقی تنها به اندرز بسنده کند یا همتای کتابهای فقهی و اصولی به ذکر احکام فرعی و مبانی آنها اکتفا کند و به طور کلی شیوههای رایج و معمول در کتب بشری را در پیش گیرد. این کتاب الهی در رسیدن به اهداف خود که با اهداف رسالت پیامبر جهانی، حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) متحد است، روشهای ویژهای را برگزیده است، که به برخی از آنها اشاره میشود:
1 ـ استفاده گسترده از تمثیل برای تنزّل دادن معارف سنگین و متعالی، که بحث آن گذشت.
2 ـ بهرهگیری از شیوه جدال احسن و پایه قرار دادن پیشفرضهای مقبولِ خصم، در احتجاج با کسانی که در برابر اصل دین یا خصوص قرآن سرسختی نشان میدهند.
3 ـ آمیختن «معارف و احکام» با «موعظه و اخلاق»، و «تعلیم کتاب و حکمت» با «تربیت و تزکیه نفوس» و پیوند زدن مسائل نظری با عملی و مسایل اجرایی با ضامن اجرای آن
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 44]
چون قرآن نسبت به تفهیم فرهنگ فطرت رسالت ویژه دارد، پس هیچ یک از داوریهای افراطیها یا تفریطیها درباره آن راست نیست؛ گروهی برای انحصار حجیّت در روایت و رویگردانی از قرآن، آن را بیزبان و اَبْکم پنداشتند و جز اَلْغاز و معمّاهای غیر مفهوم چیزی برای آن قائل نبودند، عدّهای زبان آن را رمز محض به معارف باطنی پنداشتند که غیر از اَوْحَدیِّ مرتاضْ اَحَدی به آن دسترسی ندارد و گروهی نیز به ابتذال گراییده، صِرف دانستن عربی را برای فهم قرآن کافی انگاشتند و افراد عادی را برای فهم معانی قرآن صالح پنداشتند و نیاز به علم تفسیر را انکار کردند؛ همه این اوهامِ منسوج، منسوخ است.
[تسنیم، جلد 1 - صفحه 38]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ